یک پیشوای روحانی عبارتی از کتاب انجیل را که راجع به گذشتن فرزندان اسرائیل از دریای سرخ بود،شرح می داد.او گفت:

شما می دانید که آب معمولآ در سرازیری جاری می شود،اما در آن لحظه به طرف سر بالا جاری گشت و عمق دریا خشک شد...

در همین لحظه یکی از محصلین صحبت او را قطع کرد و گفت:

آقا،غیر ممکن است،این بر خلاف قانون جاذبه ی زمین است.

پیشوای روحانی جواب داد:شما بنشینید.این جریان سه هزار سال قبل از کشف قانون جاذبه ی زمین اتفاق افتاد!

همیشه به یاد داشته باش تا به فراموشی بسپاری آنچه را

که اندوهگینت می سازد.

اما،هرگز فراموش نکن به یاد داشته باشی

آنچه را که شادمانت می سازد...

نعیمه جون

پژمرده شدن اخرین گلبرگ 18 سالگی و شکوفا شدن غنچه زیبای 19 سالگی را بهت تبریک میگم (17 بهمن)

در ضمن  از دوستان خوب وبلاگی خواهشمندم پیام خشک و خالی نذارین خواستین هدیه بدین به من بدین بهش میدم .

به قول بعضی ها با کمی تحریف

از قبل...

روزی ملا را به جشن عروسیدعوت کردند اتاق پذیرائی اتاقی بزرگ با پنج در بودکه به آن پنج دری میگفتند 

یکی از مهمانها که همیشه سر به سر ملا میگذاشت از ملا پرسید اگه گفتی این اتاق بیشتر به درد تابستان می خوره یا زمستان؟

ملا کمی فکر میکنه و میگه :خب معلومه زمستان

ازش می پرسن چرا ؟

میگه خونه من که فقط یه اتاق داره که یه در و یه پنجره داره  وقتی در و پنجره اش رو تو زمستون  می بندم

کلی گرم می شه این اتاق که پنج تا در داره وقتی درهاش رو ببندیم باید خیلی گرم بشه

^{حالا اینوری دست دست دست}

^{حالا اینوری رقص رقص رقص}

^{میگم فایده این عکس اینه که به نظرم حالا دیگه جرج بوش میفهمه این میمونهایی که تو قفس می مونن و جمعیت میان ازشون عکس میگیرن چه حالی دارند. نه؟}

ببخشید این یکی از دستم در رفت خیلی طولانی شد.ادامه ی مطلب هم نزدم چون حیفم اومد.جان مرتضی تا اخرش بخون.مجید با تو هم هستم.

این نامه رو کسی نوشته که صبح تا شب جلوی تلویزیون بوده وتنها سرگرمیش هم این بوده که بشینه و تبلیغات قشنگ تلویزیون رو از اول تا آخر نگاه کنه خودتون بخونین عاقبت چنین آدمی چی می شه .
سلام
سلامی که گرمای آن از مهیاگاز و کیفیت سینجرگاز و نوع آوری نیک کالا با ضمانت 5 ساله امیدوارم صمیمانه بوسه مرا پذیرا باشی و آنرا با چسب دوقلوی 5 دقیقه ای جلاسنج به لبانت بچسبانی. امشب با تمام غمهایم کنار مهیا گاز نشسته ام و با خودکار بیک این نامه را می نویسم زیرا این نام نیک است که می ماند، هنگامی که از من جدا  شدی و آن نگاه سرد را از من گذراندی این فقط ضد یخ کاسپین بود که پیکر یخ زده ام را آب کرد و این بیمه آسیا و ایران بود که آسایشم را فراهم کرد، همانطورکه نیاز امروز پشتوانه فردا است باید اعتراف کنم که نگاهت اثر عجیبی بر کاست دنا  بر جا گذاشته. دلم می خواهد بر قله بینالود سفر کنیم و در لابلای کوه های سر به فلک کشیده بهانه نمکی بخوریم. بیا تا راه سخت و طاقت فرسای زندگی را با پژو پرشیای جدید که افتخار ملی است آغاز کنیم و با روغن ترمزهای سپهر و فومن شیمی آسوده خاطر سفر کنیم. بیا تا پیچهای زندگی را با ابزار مهدی باز کنیم و عشقمان را با ساختمان از پیش ساخته شده ی بانک مسکن بهتر آغاز کنیم و سقفش را ایزوگام شرق کنیم و آن را با کاغذ دیواری نائین زینت دهیم و مانند خانه سبز همه اش را سبز کنیم و اتاقهایش را با فرش. محتشم کاشان و ستاره کویر یزد رنگین کمان کنیم.
بیا تا دلهای سوخته مان را با کرم ضد آفتاب ب ب ک مرهم بگذاریم، بیا روزهایمان را با خمیر دندان داروگر 2 که حاوی فلوراید است آغاز کنیم و عشقمان را با صدای بلند از دل دوو پخش جدید پارس پخش کنیم و اشکمان را با دستمال کاذغی نرمینه پاک کنیم.بیا تا دست در دست هم دهیم به مهر میهن خویش را کنیم آباد.

If you can not be highway , then just be a trail

If you can not be the sun , be a star

it is not by size that you win or fail it

                              . be the best of whatever you are 

مرگ از زندگی پرسید :  چیست که باعث می شود تو شیرین و من تلخ جلوه کنم ؟؟؟؟؟