آمارگیران جوان

صفحه خانگی پارسی یار درباره

خیمه خیمه دود

    نظر
کیست این آوای کوهستانیِ داوود با او؟
ه‍ُرم صدها دشت با او، لطف صدها رود با او
هر که را گم کرده‌ای‌ـ‌ ای عشق! ـ در او جست‌وجو کن
شمس با او، قیس با او، نوح با او، هود با او
نیزه نیزه زخم با او، کاسه کاسه داغ با من
چشمه چشمه اشک با من، خیمه خیمه دود با او
ای نسیم! ‌آهسته پا بگذار سوی خیمه‌گاهش
گوش کن، انگار نجوا می‌کند معبود با او
هر که امشب تشنگی را یک سحر طاقت بیارد
می‌گذارد پا به یک دریای نامحدود با او
همرهان بار سفر بر بسته‌اند انگار و تنها
تشنگی مانده‌ست در این ظهر قیراندود با او
از چه ـ‌ ای غم! ـ‌ قصه تنهایی‌اش را می‌نگاری؟
او که صدها کهکشان داغ مکرر بود با او
مرگ عمری پا به پایش رفت سرگردان و خسته
تا که زیر سایة شمشیرها آسود با او
صبح فردا کوهساران شاهد میلاد اویند
سرخیِ هفتاد و یک خورشید خون‌آلود با او